فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
Online User مروری بر زندگی میهن پرستانه بابک خرمدین
خطاطي نستعليق آنلاين

 
بابك خرمدین نماد از قدرت و مقاومت ایرانیان در برابر تازیان

مروری بر زندگی میهن پرستانه بابك خرم‌دين

 

 

 معنی واژه بابک در واژه نامه پهلوی - اوستایی از پاپک گرفته شده است که پدر عزیز و کوچک معنی می دهد . یکی از بزرگان سرزمین ایران از نیای ساسان نیز بوده است . متاسفانه عده ای از پانترکهای بی سواد دست به جعل نام این بزرگ مرد ایران زده اند و در سایتهای خود از او به عنوان قهرمان ترکان نام می بردند و او را از ترکستان و مغولستان که سرزمین ترکها می باشد خوانده اند . ولی خوشبختانه نام و معنی وی صددرصد ایرانی است و این حرکات فقط کوته فکری – عدم آگاهی و تفکری متحجرانه از آنها را برای ما نمایان می سازد

 

بابك از نژادی ایرانی و اهل آذرآبادگان بود، گويا از بیشمار ایرانیانی بود که به زور مسلمانش كرده بودند و نام عربيش حسن بود. جنبشي كه بابك در ایران آغاز كرد و رسما نام جنبش خرم‌دينان برخود داشت، يك ايدئولوژي مشخصي را مطرح میكرد كه هدفش براندازي نهائي سلطه‌ي عرب - برقراري مساوات انساني در ايران - تأمين خوشيي براي همگان و بازگشت به شکوه و عظمت ایران باستان بود. ابن حزم مينويسد كه ايرانيان ازنظر وسعت ممالك و فزوني نيرو برهمه‌ي ملتها برتري داشتند، به همین جهت لقبِ آزادگان را ممالک دیگر برای ایرانیان برگزیدند . چون دولت باشکوه و سترگ ساسانی بر اثر نبردهای طولانی با امپراتوری روم و هجوم تازیان جنگجو برافتاد و عرب كه نزد آنها دونپايه‌ترين قوم جهان بود برآنها مسلط گرديد اين امر بر ملت ایران گران آمد و خود را با مصيبتي تحمل‌نشدني روبرو يافتند، و برآن شدند كه با راههاي مختلف به جنگ با اعراب برخيزند. ازجمله رهبران آزادی بخش و ملی ایران میتوان سنباد، مقنع، استادسيس، بابك و ديگران را نام برد . دولت ساسانی که نیز که در سالهای پایانی عمرش به سر می برد بدون شک اگر با حمله اعراب روبرو نمی گشت با قیامهایی ملی همچون زمان پارتیان تغییر سلسله می دادند و حکومتی قوی تر و جدید به صورتی کاملا ایرانی روی کار می آمد همانگونه که پارتیان بر ضد سلوکیان یونانی در ایران قیام کردند و دست بیگانگان را از این سرزمین برچیدند و سلسله قدرتمند شاهنشاهی پارتی را برقرار نمودند

 

 

مركز فعاليت بابك در آذربايجان بود ولی نهضتش در تمامی شهرهای ایران مشغول به فعالیت بود . جماعات بزرگي از عربها پس از یورش سپاه اسلام در شهرها و روستاهايش آذرآبادگان اقامت گرفته بودند. هدف او از ميان بردن سلطه‌ي اربابانِ عرب بود كه نزديك به دوقرن مردم ایران را تاراج ميكردند. قبايل عرب همراه با فتوحات عربي به درون آذربايجان و دیگر شهرهای ایران سرازير شدند. بلاذري درباره‌ي سرازير شدنِ عربها به آذربايجان در زمان عثمان و امام علي، مينويسد  بسياري از عشاير عرب از بصره وكوفه و شام به آذربايجان سرازير شدند و هرگروهي برهرچه از زمين توانست دست يافت و مصادره كرد، و بعضي‌شان زمينهائي را از عجمها خريدند و روستاهائي نيز به اين عشاير واگذار شد، و مردم اين روستاها به مُزارعينِ اينها تبديل شدند .

 

بابک به خون خواهی ابومسلم خراسانی در سال ١٩٤ق قیامش را آغاز کرد . او علنا می گفت روح ابومسلم در وجودم حلول نموده و با این سخن از سراسر ایران مردان جنگاور و سلحشور به او پیوستند  . حس انتقام از عربهای مهاجم تمام وجود بابک را گرفته بود و به همه می گفت ایران را دوباره باید احیا کنیم . بسیار از نادانان زاهد بر او خرده می گرفتند که خون را با خون نمی شورند و او فجایع عباسیان را یک به یک بر می شمرد . به قول ارد بزرگ : گذشت را می توان در مورد آدمها به کار گرفت اما باید دانست این درس از آن آدمهاست نه کشورها ، سکوت در مقابل وحشی گری دشمن هیچگاه درست نیست . طبري مينويسد كه مردم روستاهاي نواحي اصفهان و همدان و ماهسپيدان و مهرگان‌كدك و جز اينها نيز به دين خرم‌دينان درآمدند . نخستين درگيري ناكامِ سپاهيان دولت عباسي و بابك درسال ١٩٨خ گزارش شده و خبر از شكست سپاه عباسي مي‌دهد. دومين درگيري ناكامِ سپاه عباسي و بابك درسال ٢٠٠خ بود كه بخش اعظم سپاهيان عباسي را بابك در غربِ ايران- نزديكي‌هاي همدان- كشتار كرد. اعزام نيروهاي عباسي به جنگ بابك درسراسر سالهاي ٢٠٠- ٢٠٦خ تكرار شد و هربار از بابك شكست يافتند. در سال ٢٠٣خ در دو نبرد بزرگ، دوتن از فرماندهان برجسته‌ي دولتِ عباسي به قتل رسيدند؛ و يك فرمانده برجسته نيز شكست يافته فرار كرد. در سال ٢٠٦خ يك افسر برجسته‌ي عرب با سِمَتِ والي آذربايجان اعزام شد و سپاه بزرگي در اختيارش نهاده شد تا به‌كار بابك پايان دهد. اين مرد نزديك به دوسال با بابك درگير بود، و در خردادماه ٢٠٨خ دركنار روستاي بهشتاباد كشته شد و بخش اعظم سپاهش قتل عام شدند

 

به بابک خرمدین ،آزادیخواه میهن پرست کشورمان گفتند در پایان این مبارزه کشته خواهی شد او گفت سالها پیش از خود گذشتم همانگونه که ابومسلم خراسانی از خود گذشت برای این که ایران دوباره ادامه زندگی پیدا کند روح بزرگانی همچون ابومسلم در من فریاد می کشد و به من انگیزه مبارزه برای پاک سازی میهن را می دهد پس مرا از مرگ نترسانید که سالها پیشدر پای این آرزو کشته شده ام .
ارد بزرگ در سخنی بسیار زیبا می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران میبینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازینام ایران فدا شدند .
بابک خرمدین اندکی بعد در حضور خلیفه تازی بغداد اینچنین به خاک و خون کشیده شد :
خلیفه :عفوت میکنم ولی بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهگاران کنند٬توبه از گناه کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:اری ٬تنها جسم من دردست شما است نه روحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است.
خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌‌کنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذار با چشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند! نخست دستانش را قطع کن!جلاد با یک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی درشگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شد وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیردژخیم بالا رفت وپایین آمد ودست چپ دلاور ساوالان را نیز از تن جداکرد.فرزند آزاده مردم به پا بود٬ استواربود . خون از دو کتفش بیرون می‌‌جست .
خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی ؟ چراصورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تربود دشمن! پیش دشمن حقیر٬مردبزرگ٬بزرگتر باید. گفت : در مقابل دشمن نامرد ٬مردانه باید مرد ٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهد رفت . خون که رفت٬ رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است٬خلق من نمی‌پسندند که بابک در برابر گله ء روباه ان ترسی به دل راه دهد.... خلیفه از ته گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمد و سر. سریکه هرگزپیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود . هر بار که این داستان خوانده شود احساس می کنیم بابک هنوز هم زنده است و برای کشورش جان می دهد یادش گرامی باد .




خرمدین
بابک خرمدین از ایرانیانی بود که ازآذربایجان برضد اشغالگری عرب ها پساز حمله به ایران، بپا خواست. وی رهبری سرخ‌جامگان را به عهده داشت. ازجنبش های دیگر ایرانیان می‌‌توان به مازیار از مازندران، ابومسلم خراسانیویعقوب رویگر از سیستان اشاره کرد
.

تلفظ نام بابک به زبان فارسیمیانه پاپک بود که به معنای پدر جوان است. پدر بابک اهل تیسفون بود که به آذربایجان کوچید و در پیرامون کوه سبلان زنی را به همسری گزید. بابک درجوانی با شروین پسر ورجاوند سرور گروه مزدکیان تبرستان دیدار نمود. پس ازآن او و مادرش به روستای دیگری در آن پیرامونها کوچیدند که مردمش از گروه مزدکیان و خرم دینان بودند. پیشوای آنها جاویدان پسر شهرک بود که از آنجاکه بابک در تنبور زدن زبردست و توانا بود او را پیش خود نگه داشت. در سال۲۰۱هجری قمری بابک از کیش جاویدانی دست کشید و خود بعنوان پیشوای خرمدینان سر به شورش بر علیه اشغالگران عرب گذاشت. خلیفه تازیان به مدت بیست و دوسال سپاهیان فراوانی را برای سرکوب بابک ایرانی گسیل داشت و سرانجام باهمکاری یک ایرانی تبار بنام افشین، اعراب بر خرمدینان ایرانی چیرگی یافتند. و او را به سامَرّا نزد خلیفه بردند. خلیفه معتصم دستور داد تا بابک راسوار بر فیل کردند و در شهر بگردانند و در روز پنجشنبه دوم صفر سال ۲۲۳ بابودن امان نامه‌ای که به او داده بودند به دستور خلیفه او را تکه تکه کرده وکشتند. قرارگاه اصلی بابک خرمدین دژی استوار و سخت گذر بنام دژ بَذ بود کهدر نزدیکی شهر کَلِیبَر در شهرستان اهر استان آذربایجان شرقی قراردارد.بابک بابک خرمدین انسان برای پیروزی خلق شده! اورا می‌‌توان نابود کردولی نمی‌توان شکستش داد. صدها سال از مرگ سربلندی آمیز این انسان ازاده می‌‌گذرد.در دامنه ساوالان بدنیا امد دردربار بامر خلیفه مثله اش کردند. او و فرزند برو مندش آذر وبرادرش عبدا ﷲ ویاران ازادی خواهش درراه ازادی مردم جان خودرا فدا نمودند..افشین زروسیم وقدرت خلیفه را گزینش و به او ومردم خیانت نمود. وعنوان خائن را نصیب خود نمود.امروز نام بابک روی نوزادان این سرزمین خودنمائی می‌کند. هر سال مردم آزاده جهت سپاسداری از فرزند برومندخود راهی قلعه بابک می‌‌شوند.تا یادش را گرامی دارند. خلیفه :عفوت میکنم ولی بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهگاران کنند٬توبه از گناه کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:اری ٬تنها جسم من در دست شما است نهروحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است. خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌‌کنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذارباچشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند!اول دستانش را قطع کن!جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شدوتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیر دژخیم بالا رفت وپایین آمدودست چپ دلاور ساوالان را نبز از تن جدا کرد.فرزند ازاده مردم بهپابود٬استواربود.خون از دو کتفش بیرون می‌‌جست. خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی؟چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تر بود دشمن!پیش دشمن حقیر٬مردبزرگ٬بزرگتر باید. گفت:در مقابل دشمن نامرد٬مردانه باید مرد٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهدرفت. خون که رفت٬رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است٬خلق مننمی‌پسندندکه بابک در برابرگله ء روباهان ترسی به دل راه دهد.... خلیفه ازبیخ گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمدوسر. سری که هرگزپیشهیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود. اگر بخاطر غروب آفتاب اشک بریزی ودرسوگ نشینی ٬از تماشای ستارگان درخشان وآسمان زیبا بی بهره خواهی ماند. دهمتیرماه تولدش گرامی باد. « خزه به سنگ غلطان نمی‌چسبد» واپسین وصیت یک زندانی در روز اعدام در۲۱ بهمن نهم فوریه انسانی که گلها را دوست داشت گلبی خار جهان مردم نیکو سیرند
.


وصیت من خیلی آسان و آسان است چراکه چیزی برای تقسیم کردن ندارم نزدیکان من نیازی به لابه وگریه ندارند«خزه به سنگ غلطان نمی‌چسبد» جسم من ؟ آه اگر قدرت انتخابش را داشتم دوستداشتم به خاکسترتبدیل گردد تا نسیم آنرا ببرد جائیکه برخی از گل‌هامیرویند شاید برخی از ان گل‌ها پژمرده دوباره جان گیرند و شکوفه دهند این واپسین وصیت من است خوشبختی از ان همه شما باد
.

جنبش خرمدینان

جنبش خرمدینان از جنبش‌های مهم اجتماعی مذهبی پس از اسلام درایران و آغازگر جنبش جاویدان پور شهرک اواخر قرن دوم هجری قمری(192-201) بود که بعدها بابکپور مرداس معروف به خرمدین رهبری آنرا بدست گرفت و بیش از 22 سال 201-223هجری قمری برابر با 816 - 838 میلادی در ناحیه آذربایجان و جبال که بعدهاکردستان خوانده شد، و مناطق مرکزی ایران علیه اشغال گران عرب وخلفای اسلام رزمید، ولی عاقبت معتصم خلیفه عباسی با تزویر و نیرنگ اورا دربند کرد وبطرز فجیعی کشت.

رهبری بابک


جنبش سرخ جامگان تقریبا شبیه جنبش سپیدجامگان بود، منتها با یک تفاوت که بابک رهبر این جنبش بر عکس المقنع، هیچ وقت خودش ادعای پیامبری یا خدائی نکرد و برای جلب توجه پیروانش، نه ماه نخشب از چاه بیرون آورد و نه وسیله ی انعکاس نور خورشید بعنوان تجلی نور خدا داشت و نه فرصت یافت که خودرا به تنور آتش بیافکند که پیروانش بیشتر به بازگشت او اعتقاد پیدا کنند، آنگونه که حکیم هاشم مقنع انجام داد، بلکه اکثریت مردم زحمتکش اورا به خاطر مقاومتش درمبارزه، بیباکی و دلیری و توانائی معجزه آسا و مردم داریش، بحد پرستش ستایش می‌‌کردندوبفرمانش گوش فرا می‌‌دادند. مطهر بن طاهر مقدسی گرچه یکی از دشمنان سرسخت خرم دینان بود، اما در وصف مرام و مردانگی ونیکو کاری بابکیان چنین نگاشته است:

«
از ریختن خون جز به هنگامی که علم طغیان بر افرازند،خود داری می‌‌کنند، به پاکیزگی بسیار مقیدند. میل دارند با نرمی و نکوکاریبا مردم دیگر آمیزش کنند و اشتراک زنان را با رضایت خود آنان جایزمی‌‌دانند». قابل ذکر است، این نیش زهرآگین آخر جمله مقدسی، منحصر به اینتاریخ نویس اسلامی نبوده، بلکه آن گونه که انصافپور در نهضتهای ملی و مذهبی آورده است، این سلاح همه تاریخ نگاران علیه مخالفان عقیدتی بوده است. اومی‌‌گوید
:

«
در آن روزگاران چون حکام، ولینعمت اهل قلم و روشنفکرانبودند و بر زندگانی و روزی دبیران و خبرنویسان و تاریخ نگاران و شاعران غیرآزاد خداوندگاری داشتند؛ هر آنچه از امور مصالح خویش را بر مراد می‌‌دیدندبه آن تقریر می‌‌کردند چنانکه دبیران از بیم جان و خانمان نه فقطنمی‌توانستند سخنان شورشگران و مخالفان را منعکس سازند بلکه برای تحکیم موقعیت خود و گاه برای خوشایند خداوندان دولت و ولینعمت خود به توده هایقیام کننده ناسزا هم می‌‌گفتند و برایشان اتهام های ناروا و دور از حقیقتوارد می‌‌کردند و درباره شان سخنان خلاف واقع می‌‌نوشتند
».

به هرصورت پس از مرگ جاویدان که در جنگی زخمی شده بود و پیش از فوت به همسرش وصیت نموده بود که روح او در بابک حلول خواهد کرد و او باید بابک را بعنوان جانشینش به مردم معرفی نماید. لذا بنا به این وصیت بابک پرچم مبارزه جاویدانرا بدست گرفت و همانگونه که گفته شد، بیش از 22 سال علیه خلفای اسلام جنگید
.

سرانجام جنبش


متاسفانه معتصم، خلیفه اسلام، موفق شدبا اهداء پول زیاد و مقام به افشین، شاهزاده ایرانی، بابک را با نیرنگ بهدام بیاندازد و اورا با فجیع ترین شکل در بغداد به قتل برساند. خواجه نظام الملک وزیر سلجوقیان در کتاب سیاستنامه خود آورده است:«چون چشم معتصم بربابک افتاد، گفت:«ای سگ، چرا فتنه در جهان انگیختی و چرا چندین هزار مسلمان بکشتی؟» هیچ جواب نداد. فرمود تا هر چهار دست و پایش ببرند. چون یک دست ببریدند، دست دیگر در خون زد و در روی مالید و همه روی را از خون سرخ کرد. معتصم گفت: «ای سگ، باز این چه علم است؟» گفت: «در این حکمتی است.» گفتند: «آخربگوی، چه حکمتی است؟» گفت: «شما هردو دست و پای من بخواهید بریدن، وگونه مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روی زرد شود. ... من رویخویش به خون سرخ کردم تاچون خون از تنم بیرون شود، نگویند که از بیم و ترسرویش زرد شد». خواجه نظام الملک در ادامه می‌گوید؛ معتصم را سه فتح برآمدکه هر سه قوت اسلام بود؛ یکی فتح روم، دوم فتح بابک و سوم فتح مازیار درطبرستان، که اگر از این سه فتح یکی بر نیامده بودی اسلام شده (رفته) بود



 

آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی ) :

 

 

 

روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت كرد كه چگونه بابك را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند. بنا بر نظر یكی از درباریان قرار
برآن شد كه وی را سوار بر پیلی كرده در شهر بگردانند.
پیل را با حنا رنگ كردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابك را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیركننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.
پس ازآن مراسم اعدام بابك با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سكوی مخصوصی كه برای این كار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنكه همه‌ی مردم بشنوند كه اكنون دژخیم به بابك نزدیك میشود و دقایقی دیگر بابك اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اكناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند . ابن الجوزی مینویسد كه وقتی بابك
را برای اعدام بردند خلیفه دركنارش نشست و به او گفت: تو كه اینهمه استواری نشان میدادی اكنون خواهیم دید كه طاقتت دربرابر مرگ چند است! بابك گفت: خواهید دید.
چون یك دست بابك را به شمشیر زدند، بابك با خونی كه از بازویش فوران میكرد صورتش را رنگین كرد. خلیفه ازاوپرسید: چرا چنین كردی؟ بابك گفت: وقتی دستهایم را قطع كنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت كه رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است. چهره‌ام را خونین كردم تا زردیش دیده نشود .
به این ترتیب دستها و پاهای بابك را بریدند . چون بابك برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شكمش را بدرد.... پس از ساعاتی كه این حالت بربابك گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا كند.
پس ازآن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابك را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .

آخرین گفتار بابک (به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی) چنین بوده است :

تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد
کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابك چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد كه محل اعدامش تا چند قرن دیگر
بنام خشبه‌ی بابك یعنی چوبه‌ی دار بابك در شهرِ سامرا كه در زمان اعدام بابك پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یكی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد .
برادر بابك یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت كه اورا مثل بابك اعدام كند.طبری مینویسد كه وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابك را می‌بُرید، او نه واكنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار كردند. (تاریخ ایران-دکتر خنجی) معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار وافشین را که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود، مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت. در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این سه سردار تجاوز كرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط نادر تلاشی باسمنج

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
افزایش بازدید سایت بصورت رایگان - افزایش بازدید و ترافیک سایت شما

كد عكس تصادفی

فال عشق

امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 6217
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1



كدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

كد تقويم

تعبیر خواب

تماس با ما